پسر از سان فرانسیسکو به جای یک موتور سیکلت دو گانه را در گناه زمان خود میبرد

یک دوست یک پسر لاغر همراه با یک نوع بلوک به غروب خورشید سقوط کرد و در حال حاضر عاشقانه از عشق نابهنگام و عدم فرصت برای ضربه زدن به برخی گوجه فرنگی ها عذاب می کشد. در عجله برای از بین بردن روح، او می آید برای دیدن همسایه خاکستری خود، که صادقانه از او پشیمان، و به همین دلیل اجازه می دهد او را به رابطه جنسی. خب، چرا ناراحت میشوم اگر اکنون در حال پاره شدن کسی هستی؟